زنان ایران در چند سال گذشته، درگیر بحرانی چندوجهی و دردناک بود ه اند: تحدید و سرکوب سیاسی و تبعیض اجتماعی که هر روز عیانتر و شدیدتر میشود، ناکارآمدی و بی کفایتی و فساد اداری، تحریم های اقتصادی سهمگین، و صد البته همه گیری کووید- ۱۹ که بختک دیگری بر زندگی شد. گرچه اوضاع نابسامان زندگی همه ی افراد جامعه را دستخوش تلاطم میکند اما همیشه زنان را بیشتر از مردان تحت تأثیرات منفی خود قرار میدهد.
زنان اولین گروه ی اند که از بازار کار حذف میشوند، آرزوها و رؤیاهای آ نها اولین چیزی است که بر باد میرود، خشونت فیزیکی و روانی و کلامی بیشتری بر زندگی آ نها آوار میشود، اغلب مسئولی ت های روزمر ه ی آ نها سنگینتر هم میشود و منابع و امکانا تشان هر روز بیشتر تقلیل میرود. اما صدای زنان ایران، از هر گروه و باور و منش سیاسی و طبقه ی اجتماعی و سیاسی، در روایت این رنج غایب یا ضعیف است. در اخبار و گزار شها کمتر میشنویم یا میخوانیم که شرایط دشوار این چند سال اخیر با زندگی شخصی زن ایرانی در چاردیواری خانه اش، نسبتاش با اطرافیا ن اش، رؤیاها و آرزوها و برنامه هایش، سبد خرید روزانه ی او، احساس امنیت روانی و جسم یاش، بارِ مسئولیت روی شانه های او، حق تحصیل و کار، موقعیت او در محله و جامعه، حق او بر بدن خود و … چه کرده و چه رنج مضاعفی را بر زندگی او آوار کرده است. سیاست و روابط بین الملل کماکان درگیر این کلیشه است ندارد، بنابراین وقتی پای تحریم” روی هی جنسیتی “که گسترد هی اقتصادی وسط باشد، کمتر چیزی از تأثیر هولناک و پیچید ه تر تحریم اقتصادی بر زندگی روزمره، سلامت جسمی و روانی میخوانیم. در تحلیل تأثیر تورم و فساد اقتصادی نیز، مغفو ل ماند ه ها اغلب زنا ن اند که شمار بیشتری از آ نها در مشاغل بازار سیاه با دستمزد ناچیز و بدون حقوق کارگر، اشتغال دارند یا اولین گروه ی اند که در نتیجه ی اوضاع نابسامان اقتصادی، از بازار کار حذف میشوند. نابسامانی و فشار اقتصادی، روابط افراد را دستخوش تغییر میکند و اغلب به سرعت سلسله مراتب تاز ه و توأم با تبعیض بیشتری را ایجاد میکند. تغییراتی که حتی چهار دیواری خانه را بی نصیب نمی گذارد، اولویت بندی ها در خانه تغییر میکند و زنان در موقعیت فرودست تاز ه ای قرار میگیرند.
از زنان ایرانیِ ساکن کشور درخواست کردم تا روایت خود را از تأثیر هولناک اوضاع چند سا ل اخیر برای من ارسال کنند. بیش از صد روایت از گوشه وکنار کشور و از زنانی از قشرهای مختلف اجتماعی به دستم رسید. روایتهایی تلخ که پرده از تأثیرات پنهان ریز و درشتی برمی داشت که برخی برای من که سا لهاست دربار ه ی وضعیت زنان جهان میخوانم و مینویسم، تازه بود و به مراتب دردناک. فشارهایی که روی هم تلنبار شده و یکدیگر را تشدید میکنند هیچ گوشه وکناری از زندگی زن ایرانی را در امان باقی نگذاشته اند. این جمع بندیِ مختصری است از برخی ابعاد رنجی که زنان ایرانی در خاموشی تحمل میکنند.
آرزوهای بربادرفته دریا،
۲۷ ساله، از روستای کوچک آذری با ۱۰۰ خانوار درشهرستان میاندوآب، نوشت: ” بعد از هفت سال که پشت کنکور بودم، دانشگاه قبول شدم. اما کرونا آمد و نتوانستم به دانشگاه بروم. دانشگاه رفتن برای من مثل دری برای خروج از وضعیت زندگی ام، محیط ایزوله و آزاردهند ه و محدودیت هایش بود. در این وضعیت نابسامان اقتصادی، نتوانستم حتی شغلی پیدا کنم تا دست کم با کار کردن، آیند های برای خودم داشته باشم. وقتی مدام باید به ارزش پو لمان، به دویدن های بی هدف، ابهام و ترس از آینده فکر کنم، وحشتزده میشوم.”
آنچه دریا روایت میکند، وضعیت دلخراشی است که وجه مشترک بسیاری از روایت هایی بود که به دستم رسید: زنان اکثرا جوانی که سعی می کردند تا زمینه را برای خروج از محیط بسته ی شهرهای کوچک یا خانواد ه های سختگیر خود فراهم کنند و با تلاش برای ادامه ی تحصیل یا یافتن شغل، روزگار بهتری را بگذرانند، اما آرزوی بسیاری از آ نها زنان ایران در سا لهای سختی ناگهان دود شد و دور. وقتی فشار اقتصادی کمرشکن میشود، اغلب این بودجه و سهم زندگی زنان است که تقلیل مییابد.
زنی ۲۱ ساله، ساکن مشهد، نوشت: “یک سال تمام، هر روز و هر شب، پشت صندلی ها و کف زمین کتا بخانه، تمام وقت و انرژی ام را گذاشتم تا در کنکور قبول شوم و این قبولی راه نجاتی بشود از تبعیض و تحقیر و رنج خانه. نتیجه هم گرفتم، هزار کیلومتر آنطر ف تر از خانه ای که فقط اسباب رنج ام بود، دانشگاه قبول شدم. اندکی استقلال داشتم، کمی پول، تفریح و دوری از آدم هایی که هر لحظه در کار له کردن من بودند. با شروع همه گیری کرونا، ناچار برگشتم خانه. حالا دوباره در این خانه افسرد ه ام و قرص میخورم، برای هر تصمیم و انتخاب و آرزو و هدفی هر روز تحقیرمیشوم. بارها تلاشم برای پیدا کردن شغل، بی نتیجه مانده است. بار آخر که برای منشی گری درخواست دادم، مردک صاحب دفتر مثلاً “سهواً” دستش به بدنم خورد. دیگر امیدی به یافتن شغل هم ندارم و ماه هاست به بی پولی خو گرفته ام. آینده از همیشه نامعلو م تر است، هر روز افسرد ه تر از دیروز فکر می کنم که همه تلاش و درس خواندن، دو سال در شهر غریب در فلاکت و تنهایی تاب آوردن و زحمت کشیدن، دود شد و رفت هوا و دیگر هیچ وقت روی استقلال و آزادی را نخواهم دید. دوباره برگشته ام سر خط “
به خطر افتادن سلامت جسمی، بهداشتی، و روانی زنان فشار اقتصادی، سبد خانوار را کوچک تر میکند. اما اغلب آنچه به چشم می آید هزینه های کلا نتر است یا هزینه هایی که با بچه ها و خرج های اصلی خانه گره خورده است. در این میان، هزینه های دیگری هم هست که با زنان گره خورده است. این هزینه ها اغلب زودتر از هر چیز دیگر از سبد خانوار بی سر و صدا حذف میشوند و دیگر اعضای خانه گاه اصلاً متوجه حذف این هزینه ها هم نمیشوند.
سما، ۳۷ ساله، از تهران دست روی یکی از این هزینه ها گذاشت: ”سا لهاست که با حساسیت پوستی مواجه ام. جز اندک محصولات آرایشی و بهداشتی که ویژه ی این وضعیت پوستی آسیب پذیر است، نمیتوانم از چیز دیگری استفاده کنم. تمام این محصولات از مارک های خارجی اند که یا دیگر اصلاً وارد نمی شوند یا اگر پیدا شوند، چنان قیمت سرسام آوری پیدا کرده اند که به شوخی و تلخی می گویم باید یک کلیه ام را بفروشم تا بتوانم از پس خرید یک کرم پوست بربیایم. چند محصول ساخت ایران را امتحان کردم اما فقط وضعیت پوست ام را بدتر کردند. دیگر تن دادم که با پوست ملتهب و پوسته شده زندگی کنم. دیگر رغبت ندارم به صورت خودم در آینه نگاه کنم. من شاغل ام، هرگز فکر نمی کردم که درآمدم آ نچنان در برابر این تورم و فشار اقتصادی ناچیز شود که از پس هزینه ی خرید یک کرم پوست هم برنیایم .”
روایا ت های زنان سرشار بود از قصه های پرغصه ی داروهای بی کیفیت جلوگیری از بارداری که همان هم گاه به سختی پیدا میشود. بسیاری از افزایش مشکلات روانی، از جمله افسردگی و اضطراب، مستأصل شدند. دسترس یشان به داروهای روا ن درمانی به دلیل افزایش قیمت کمتر شده و از این گلایه میکنند که گاه انواع ایرانی این داروها کارآمدی سابق را ندارد و همان هم به دشواری پیدا میشود. زنان مثل سابق فرصت و امکان مراجعه به پزشک و انجام آزمایشهای ضروری از جمله معاینه توسط پزشک زنان، رسیدگی به مشکلات پوستی و هورمونی را ندارند و توان مالی شان برای تهیه ی محصولات مرغو ب تر کاهش یافته است.
یکی از دیگر چیزهایی که در سکوت ” حذف ” شده و اغلب دیگر اعضای خانواده اصلاً متوجه آن نشده اند، محصولات مرتبط با بهداشت قاعدگی زنان است. در پیام هایی که دریافت کردم، دست کم شش زن از شهرهای مختلف ایران به این معضل پرداختند.
نرگس، ۲۹ ساله از زنجان نوشت: “قیمت نوار بهداشتیِ خارجی که سا ل ها استفاده میکردم ناگهان چنان سر به فلک زد که معلوم بود باید از هزینه ها حذف شود. سراغ محصولات ایرانی رفتم. همان ماه اول، پوست اطراف واژن پر از جو ش های ریز شد و خارش. وقتی ماه دوم هم این وضعیت رخ داد، دکتر رفتم و معلوم شد به جنس نامرغوب نوار بهداشتی ساخت ایران حساسیت دارم. هر ماه بجز دردهای جسمی و روانی عادت ماهیانه، با این گرفتاری بد هم مواجه ام. جوری شده که با وحشت منتظر عادت ماهیانه بعدی ام. حتی کسی اهمیت این مسئله را هم متوجه نمی شود. دو بار به همسرم گفتم و با کلافگی پاسخ اش این بود که وسط این همه مشکل و قسط خانه و هزینه های بچه که از پس اش بر نمی آییم، این هم شد مشکل ؟”
فرسودگی و خستگی مفرط از کارِ بسیار
زنان بسیاری نوشتند که برای کسب درآمد بیشتر نه تنها باید بیش از گذشته کار کنند و شغل دوم نیمه وقت دیگری برای خود دست وپا کنند بلکه مسئولیت های آ نها در خانه نیز به علت همه گیری ویروس کرونا و کوچک تر شدن سبد خانوار، سنگین تر از همیشه شده است.
ناهید، ۴۰ ساله از اراک، نوشت:” ناگهان دیدم که در کنار همه ی امور خانه که همیشه بر دوش من بود، باید دو بچه ی ۱۲ و ۸ ساله را در خانه درس بدهم، سرگرم کنم، مراقب شان باشم که مریض نشوند. با این هزینه های کمرشکن، شغل دولتی خودم و همسرم دیگر کفاف این همه مخارج را نمی داد. در کنارش کارهای کوچک دیگری را پذیرفتم و بعد از ساعت کاری انجام دادم تا درآمد بیشتری داشته باشم. من خسته ام، ما ه هاست که یک دلِ سیر نخوابیدم، دوباره سراغ عادت سیگار کشیدن رفتم که با سختی ترک کرده بودم، احساس خجالت می کنم که باز سیگار می کشم و از سر گرفتن این عادت را از همسر و بچه هایم قایم کرد ه ام. مدام حس میکنم که بی حا ل ام و بابت کوچکترین چیزی میتوانم از کوره در بروم. گاهی اوقات وقتی یکی از پسرهایم صدایم میزند و ” مامان گویان” به سراغم می آید، دلم می خواهد که درِ خانه را باز کنم و فقط بیرون بزنم و بروم. کجایش مهم نیست. همزمان عذاب وجدان میگیرم که گاهی حوصله ی بچه هایم را ندارم. نمیدانم تا کی میشود چنین وضعی را تحمل کرد و تا کی جان ام میکشد. هر روز تحلیل می روم و آینده از همیشه سیا ه تر به نظر می رسد “.
زن دیگری، از عر بهای خوزستان، نوشت:
“کارگاهی که شوهرم در آن کار می کرد، ورشکسته شد. قبلاً تفننی و برای کمک به هزینه ی خانه گاهی سفارش خیاطی قبول می کردم. بعد از بیکاری شوهرم، ناچار شدم که خیاطی را به شغل دائم تبدیل کنم. شوهرم عصبی و بی حوصله یا یک گوشه می نشیند و کمکی نمی کند، یا بیرون از خانه معلوم نیست کجاست. من باید از پنج صبح بیدار شوم، بشورم و بپزم و جمع کنم و به بچه ها برسم. هر ساعت روز هم بساط خیاطی را دستم بگیرم و بدوزم و سوزن بزنم. شب که بچه ها و شوهرم می خوابند، تازه اصل کار خیاطی ام شروع میشود. چند ساعت پشت سر هم می برم و می دوزم. گاهی از خستگی کنار همان چرخ خیاطی بیهوش می شوم. مدام خسته ام و کم خواب. دیگر جان ام این وضعیت را نمی کشد. هرچه می دوم، باز آب و نان کم است، هشت مان گرو ی نه و خرج بچه ها بیشتر“
فشار کاری که در همه گیری کووید- ۱۹ بر زنان تحمیل شد، واقعیتی جهانی است. گرچه جمهوری اسلامی ایران در برنامه ی سنجش میزان کار بی جیره و مواجب خانگی زنان زیر نظر سازمان ملل متحد شرکت نکرد، اما آمار جهانی نشان می دهد که تقریباً در همه ی کشورها حجم کار خانگی زنان در همه گیری کرونا، چند برابر شده و این زنا ناند که روزانه ساعات بیشتری را صرف رسیدگی به درس و مشق بچه ها و حجم انبوه کار خانگی و بشور و بساب تحمیلی و مراقبت از دیگر اعضای خانواده می کنند. بسیار محتمل است که وضعیت و حجم کار خانگی زنان ایران نیز در همه گیری کووید- ۱۹ به میزان چشمگیری افزایش یافته باشد. زنانی که در بخش بهداشت و درمان اشتغال دارند، با دغدغه ها و نگرانی ها و فرسودگی های دیگری نیز مواجه اند. سازمان بهداشت جهانی می گوید که ۲۴ میلیون نفر از ۲۸/۵ میلیون پرستار و ماما در سراسر جهان را زنان تشکیل می دهند. تحقیق دیگری دربار ه ی ۱۰۷ کشور جهان نشان داد که ۷۰ درصد از نیروی شاغل در بخش بهداشت و درمان را زنان تشکیل می دهند.
زن پزشک جوانی که مایل به ذکر نامش نبود، نوشت” من زنی پزشک هستم که در حال گذراندن دوران طر ح هستم. معمولاً ما را برای طرح به مناطقی از کشور می فرستند که گاه سطح فرهنگ عمومی در مواجهه با زنان پایین تر است. بارها و به کرات از سوی مردان مسئول یا گاهی بیماران در حین کار با انواع آزارهای کلامی، روانی، جسمی و متأسفانه جنسی رو به رو شد ه ام. دست ما به هیچ جا بند نیست. حتی اگر اعتراض کنیم، کسی از ما حمایت نمی کند. چون این جا همه یکدیگر را می شناسند و پشت هم درمی آیند. با شروع کرونا، حجم کار ما چند برابر شد و کمبود پزشک بود. مشکل این جاست که شبکه ی بهداشت و درمان می خواهد با کمترین هزینه و نیرو، بحران عظیمی مثل کرونا را مدیریت کند و برایش مهم نیست که به ما پزشکان و پرستاران چه فشار وحشتناکی وارد شده. شیفت های تحمیلی اضافه که اگر قبول نمی کردیم، برای ما تبعات قانونی سنگینی داشت. من واقعاً دیگر نمی توانم از پس این حجم کار بربیایم. وزن زیادی از دست دادم، دچار ریزش موی شدید و کم خونی شدم. سلامت ما در کادر درمان برای هی چکس اهمیتی ندارد. شاید بعضی ها بگویند خب پولش را گرفتی و کارت را انجام بده. حقوقی که برای هفته ای ۶۹ ساعت کار به من می دهند، ۱۰ میلیون تومان است که به خط فقر هم نمی رسد. اکثر کادر درمان را ما زنان تشکیل دادیم. این فشارهای جسمی و روانی که دارد به ما وارد می شود، در شرایطی که بسیاری از ما دور از شهر و خانواده نیز هستیم، خردکننده است. تازه ما به اصطلاح وضع مان بد نیست، حجم کاری پرستاران از ما پزشکان هم وحشتناک تر است. خواستم صدای زنان کادر درمان را برسانم، ما که داریم له می شویم و وضعیت مان برای کسی مهم نیست”