گاهی اوقات زندگی کردن از هر نظر دشوار می شود، یک دفعه تنگناهای اقتصادی، محیط کاری بد و روابط خانوادگی متشنج ما را فرامی گیرند. مدتی می جنگیم، بعد خسته می شویم و بعد اصلا رها می کنیم و کارهایی می کنیم که به صورت متناقضی شرایط ما را بدتر می کنند.
بعد مدتی، به خود می آییم و متوجه می شویم که گرچه برخی از مشکلات را نمی شود حل کرد، دست کم می شود کارهایی کرد که تن و روان اندکی آسوده تر و آرام تر باشند. برخی از این کارها اینها هستند:
۱-پیاده روی
پیاده روی به پاک سازی ذهن شما کمک می کند و دیدگاه متفاوتی را به شما ارائه می کند. در روزهای سرد حتی می توانید کتاب و تبلت به دست بگیرید و مثلا در اتاق نشیمن آنها را بخوانید بعد از ۱۰دقیقه می بینید که کمی آرامتر شده اید و شرایط شما بهتر شده. راه رفتن مغز را باز می کند و ایده هایی در ذهن ایجاد می کند که در حالت سکون اغلب به دست نمی آیند. اگر شرایط پیاده روی در طبیعت و پارک را دارید که اصلا محشر است. بعد یک پیاده روی طولانی، مسکن های طبیعی تولید شده در مغز یعنی اندورفین ها و انکفالین ها ترشح می شوند و این طوری تحمل شرایط سخت را برای شما آسان می کنند.
۲-یک روز به خودتان استراحت بدهید
گاهی تصور می کنیم که چون زندگی کنونی سخت شده، اگر ساعتی استراحت کنیم، گناه کرده ایم. در شرکت و خانه کار می کنیم. گاهی اما ادای کار کردن را درمی آوریم، یعنی بهینگی کار ما به خاطر شرایط روحی آنقدر پایین آمده که ارزش ندارد در آن ساعت ادامه بدهیم. اما از آن سو به خود نهیب می زنیم که نباید تسلیم شویم. باز به صورت متناقض یک روز می توانید به خودتان مرخصی بدهید و آن را به تمامی صرف کارهای مورد علاقه خود کنید. خواهید دید که سیستم مغزی شما به اصطلاح ری ست می شود و می توانید روز بعد با بهره روی بسیار بالاتری کار کنید
۳-سخاوتمندباشید!
حتما پیش خودتان فکر می کنید که این دیگر از آن توصیه های غیرکاربردی است. اما شما برای سخاوتمندی و حس خوبی که این کار به شما می دهد، لازم نیست حتما ثروتمند باشید. یک وعده غذا به یک خیابان خواب دادن که کسی را فقیر نکرده. در ضمن سخاوتمندی فقط به معنی هزینه مالی نیست، شما می توانید گره از کاری کسی بگشایید و بعد این کارها حس رضایت و مفید بودنی که کسی می کنید، حتما به شما در پیشبرد کارها کمک می کند.
۴-غوطهوری در جمع که لازم نیست همراه معاشرت هم باشد
گاهی حوصله صحبت کردن با هیچ کس را نداریم. اما منزوی بودن و سر کردن در خانه هم که کسی را شاد نمی کند. یک راه حل میانی این است که به کافی شاپی در یک خیابان شلوغ بروید، یک ساعتی مردم و کارهایشان را بپایید. معمولا این کار به طور غیرمستقیم ما را از افسردگی درمی آورد. خواهیم فهمید که خیلی ها با سطح مشکلی بیشتر از ما شاد هستند و ما هم می توانیم مثل آنها بشویم.
۵-آموزش
در مورد گرهی که به کارتان افتاده تحقیق کنید. رفتار رقبا را با زیرکی مطالعه کنید. برخی اوقات ما فقط مسیر جلوی خودمان را نگاه می کنیم و تلاش می کنیم که تندتر راه برویم. ما در این هنگام راه های آسان تر و میانبر را نمی بینیم. اما برای موفقیت در زندگی گاهی باید کندتر حرکت کرد و بیشتر فکر کرد.
۶-فهرستکارهای روزانه را در شب قبل بنویسید
این کار حتی اگر به صورت کتبی باشد خیلی خوب است. بسیاری از ماها صبح را کاملا بدون هیچ ایده ای شروع می کنیم، اما وقتی شب قبل کارهای ضروری را می نویسیم در ذهنمان یک تعهد ضمنی نسبت به انجام مرتب آنها ایجاد می کنیم و می توانیم خیلی هدفمند تر کار کنیم.
۷-فهرستی از ۲۰ نقطه قوت خود را بنویسید
این هم به نظر خیلی کودکانه میآید. اما بسیاری از ما همیشه فقط نقاط ضعف مان پیش چشممان است. مثلا صبح به خود نهیب می زنیم که ای آدم چاق و فقیر از خواب بلند شو و روز نکبت بار دیگری را شروع کن. همین آدم یادش را رفته که خوش مشرب و درستکار است و خلاقیت خوبی هم در کارش دارد. پس باید گاهی، نزد خودش هم که شده نقاط قوتش را برجسته کند.
۸-گام های کوچک هستند که منجر به پیمودن و طی کردن مسیرهای بزرگ میشوند
تصور کنید که قرار است در آزمون مهمی که لازمه اش خواندن هزاران صفحه کتاب است، شرکت کنید و بعد از وقت کم هر روز و اندک بودن صفحاتی که هر روز می توانید مطالعه کنید به تنگ می آیید و بعد از چند روز می گویید: اصلا ولش کن! اما این یک اشتباه راهبردی است. شما اگر همین وقت اندک را بردارید، چه بسا بتوانید همه مسیر یا بخش بزرگی از آن را طی کنید.
۹- یک سرگرمی قدیمی لذت بخش را دوباره انجام بدهید
این می تواند شامل بازدید یک محل نوستالژیک قدیمی باشد، مثلا مسیری که در آن به مدرسه ابتدایی می رفتید یا انجام یک گیم قدیمی یا ورق زدن مجله های قدیمی یا هر چیز دیگر.
۱۰-اولویتبندیکنید
تصمیم بگیرید که چه چیزی در حال حاضر مهم است. به تعهدات اضافی نه بگویید.
۱۱-خواب
استراحت کافی داشته باشید. هر شب ۷ تا ۹ ساعت بخوابید. آن یکی دو ساعتی که آخر هر شب بی هدف در اینستاگرام اسکرول می کنید را کنار بگذارید. این زمان را به مطالعه لذت بخش یا خواب اختصاص بدهید.
۱۲-کارهای احمقانه یا کودکانه کنید!
این همه زندگی را جدی نگیرید و اخم نکنید. گاهی باید یک لباس اسپورت نوجوانانه پوشید، جست و خیز کرد، با دیگران شوخی کرد و تقلید صدا کرد و سراغی از عروسک ها و اسباب بازی های قدیمی گرفت!
۱۳- خود خوری و نشخوار فکری منفی را رها کنید
این صدای ذهنی که شما را بدبخت و ناموفق می داند، چیز بدی است. به جایش بگویید که من در وضعیتی که داشتم، خوب جنگیدم و بعد این خیلی بهتر هم خواهم جنگید و حتی اگر قرار باشد راهی به سوی من گشوده نشود، دستکم شاد خواهم زیست و از فرصت های کوچک زندگی برای شادی استفاده خواهم کرد.
۱۴-بنویسید!
نویسندگان می دانند که نوشتن چقدر می تواند تسلی بخش باشد. وقتی دستتان روی کیبورد می رقصد یا چیزی را با قلم می نگارید، انگار بخشی از استرسها در جا فرومی ریزند. نوشتن می تواند در مورد هر چیزی باشد، شما می توانید مانند من وبلاگ بنویسید، یک کپشن خوب و هوشمندانه در شبکه های اجتماعی بگذارید یا اصلا دفترخاطراتی داشته باشید و در مورد رخدادهای کنونی و گذشته بنویسید.