من رای خواهم داد
روزی که یاران دربند به خانه بازگردند
و آزادی را هجی کنند
روزی که چوبه دار
نیمکت محصلان شود
و کودکان کار ، در کلاس های درس بیاموزند
یک با یک برابر است
و جای معلم در زندان نباشد
وقتی زندان ها ، کتابخانه شوند
و گور دسته جمعی ممنوع شود
وقتی از هر جناحی کاندید شوند و در صلح و آرامش و بی شهوت قدرت ، کشورم آباد شود
من رای خواهم داد روزی که زنی از فرط گرسنگی خود را آلوده نسازد
و نگاه حسرتبار مردی به ویترین قصابی خیره نشود
روزی که مرگ به علت کهولت سن رخ دهد
و خیابان حمام خون نباشد
کاغذها عریان و آزاد
بر تن خویش حرف شاعران را جای دهند
روزی که کودکی از بی پولی
در تب نسوزد
پروازی
سفری
آموزشی
و کتابی نیمه نماند
من نیز رای خواهم داد
وقتی سهیل در زندان وصیتنامه ننویسد
آرش از درد ننالد
نسرین و نرگس در آغوش کودکشان بیارامند
و اندیشه، بیان و قلم بی لکه سیاست حاکم شود
بند زنان خالی باشد از حضور زنانی بی سرنوشت
روزی که مادری در حبس زایمان نکند
کودکی در سلولی به دنیا نیاید
آری من نیز رای خواهم داد
روزی که سپیده سر زند
شب مایه آسایش
و خورشید بر همه یکسان بتابد
رای من در بیغوله ها گم نشود
و سکوت از سر بزرگمنشی باشد نه از روی ترس
عقیده ای برتر نباشد
روزنامه ای تعطیل نشود
روسری مترادف عفت
فریب نشان فخر
و خواب ، گمراهی نباشد
روزی که تنها مقدس جهان عشق باشد و عشق
من نیز رای خواهم داد..!