چهارشنبه, 14 می, 2025
تماس با ما
درباره ما
تقویم ایرانی...

Shahrvand Dallas
Advertisement
بی نتیجه
همه نتایج جستجو
  • خانه
  • اخبار و گزارش
    • اخبار و گزارش
    • تجارت و کسب و کار
    • تکنولوژی
    • جهان
    • سیاست
    • علم
    • آمریکا
  • مقالات
  • ودیو
  • فرهنگ
    • فرهنگ
    • داستان
    • ادبیات
    • شعر
    • طنز
    • فیلم
    • موسیقی
    • نقاشی
    • هنر
  • گوناگون
  • رویدادها
  • تماس و اشتراک
    • تماس و اشتراک ایمیل
    • درباره شهروند
    • آرشیو مطالب
  • نیازمندیها
  • آگهی ها
بی نتیجه
همه نتایج جستجو
  • خانه
  • اخبار و گزارش
    • اخبار و گزارش
    • تجارت و کسب و کار
    • تکنولوژی
    • جهان
    • سیاست
    • علم
    • آمریکا
  • مقالات
  • ودیو
  • فرهنگ
    • فرهنگ
    • داستان
    • ادبیات
    • شعر
    • طنز
    • فیلم
    • موسیقی
    • نقاشی
    • هنر
  • گوناگون
  • رویدادها
  • تماس و اشتراک
    • تماس و اشتراک ایمیل
    • درباره شهروند
    • آرشیو مطالب
  • نیازمندیها
  • آگهی ها
Shahrvand Dallas
Shahrvand Dallas
بی نتیجه
همه نتایج جستجو

یک باغچه معمولی – داستانی از گیتا لاهیجی

گیتا لاهیجی

یکشنبه, 2 جولای, 2023
در داستان, گوناگون
یک باغچه معمولی – داستانی از گیتا لاهیجی

یک باغچه معمولی
گیتا لاهیجی
مهم‌ترین ماجراهای یک باغچه زیبا طی سه هفته اتفاق افتاد و پس از آن همه‌چیز بطور ناگهانی آرام گرفت. صبح اولین روز هفته، هوا گرفته و ابری بود. سپیده صبح نرم‌نرمک بر روی ا‌برها می‌غلتید و روشنایی‌اش را بر روی باغچه زیبا پهن می کرد. نسیم خنکی می‌وزید.
گل رز سفید اولین گیاه باغچه بود که چشم گشود. کش‌و‌‌قوسی به شاخه‌هایش داد. شبنم‌ها را با تکانی از روی برگ‌هایش به پایین لغزاند و با صدای بلند گفت: صبح‌به‌خیر، چه صبح دل‌انگیزی!
کاکتوس تنبل بدون چشم گشودن گفت: هنوز که صبح نشده، صبر کن خورشید طلوع کنه! بعد سرو‌صدا راه بنداز.
افرای قرمز برگ‌هایش را به دست نسیم سپرد و با حرکت آن اجازه داد تا باغچه خنک‌تر شود و با شادی به رز پاسخ داد: صبح‌به‌خیر عزیزم، خدا کنه امروز هوا خیلی گرم نشه.
بنفشه پشت چشمی نازک کرد و با صدای ریز و جیغ‌گونه‌اش شروع به غر زدن کرد که: ای وااای، از دست شما آسایش ندارم. صبح‌ها که نمی‌ذارین بخوابم، شب‌ها که از صدای جیرجیرک‌ها خواب ندارم، ظهر هم که این کاکتوس گنده‌ی تیغ‌تیغی نمی‌ذاره افتاب بخورم، از بوی این نعنا‌ع‌ها هم که دارم خفه می‌شم.
پونه‌ها دسته‌جمعی بانگ برآوردند: نعناع نه، پونه! ما پونه هستیم، چند بار بگیم تا بفهمی!
افرا خندید و گفت: در عوض من برگ‌هامو برات تکون می‌دم که خنک بشی.
بنفشه نالید: جنابعالی زحمت نکش، باد که می‌اد خنک می‌شم، منت برگ‌هاتم سر من نذار.
در همین حین گربه‌ی سیاه پرید وسط باغچه و شروع به کندن زمین کرد.
بنفشه باز نالید: بفرما اینم از این آفا که این جا را با توالت عمومی اشتباه گرفته و حال همه رو به هم می‌زنه!
گربه در حال زور زدن گفت: به‌به، بنفشه خانم، سلام خانم با کلاس، باز چی شده؟

-یعنی خودت نمی‌دونی چی شده! همش می‌ای اینجا حال همه رو بد می‌کنی، ببینم تو جای دیگه‌ای سراغ نداری؟
-‌کجا برم؟ خونه‌ام اینجاس، توقع داری برم خونه همسایه‌ها, گربه‌های اونجا بزنن لت‌و‌پارم کنن؟
-کاش منم می تونستم بزنمت دلم خنک شه.

خورشید در حال سر بر‌آوردن از لا‌به‌لای ابرها بود و شعاع‌های طلایی رنگش را بر روی باغچه می‌پاشید که چکاوک شروع به خواندن کرد.

هم‌نوا با آواز او، حرکت برگ‌های افرا تندتر و گل‌ها و سبزی‌ها شروع به حرکت به چپ و راست کردند، گویی در حال رقصند.
بنفشه جیغ‌جیغ کرد: چه خبرتونه، دارید دسته جمعی ورزش صبحگاهی می‌کنین؟
ولی بقیه او را نادیده گرفتند و در حال خوش خود باقی ماندند، حتی کاکتوس هم با آن‌ها هم‌راهی می‌کرد.

بنفشه نالید: وااای، از سه روز پیش که باغبون منو اینجا کاشته، هم‌نشین یه مشت دیوانه شدم، این چه عاقبتی بود آخه؟
هر روز عصر که باغبان برای آبیاری باغچه از راه می‌رسید، با گل‌هاو سبزی‌ها حرف می‌زد و برای‌شان آواز می‌خواند. ولی آن‌روز، چندین برگ پونه چید که از صدای ترک خوردن دل پونه‌ها همه غمگین و بی‌قرار شدند.
رز سفید گفت: یه روز خانم صاحب خانه داشت به مهمونش می‌گفت گوشت نمی‌خوره چون دلش برای حیوان‌ها می‌سوزه” پس چرا دلش برای ما وقتی برگ یا گل‌‌هامون رو می‌چینه، نمی‌سوزه؟
افرا پاسخ داد: چون صدای ما رو نمی‌شنوه و نمی‌دونه ما هم دردمون می‌اد.
بنفشه گفت: کاش یه گوشت‌خوار پیدا می‌شد این گربه بوگندو رو می‌خورد.
گربه که زیر سایه افرا چرت می‌زد گفت: اتفاقا من توی همین خونه دیدم برگ‌های بنفشه را برای کنار غذا یا دم‌نوش کی‌چیدند.
بنفشه جاخورد. رنگ از رویش پرید. گفت: لال بشی ایشالله!
همه خندیدند.
افرا فکر کرد: “چقدر خوبه که شما رو دارم!”
در یک عصر غم‌انگیز، اوضاع به‌هم‌ریخت.
آن‌روز خانم صاحب‌خانه با باغبان مشغول صحبت بود که گفت: این کاکتوس خیلی بزرگ شده، زیبایی چندانی هم نداره، بهتره اینو در بیاری جاش یه چیزی بکاری که گل بده!
باغچه در سکوت عمیقی فرو رفت. کاکتوس به خودش لرزید. اشکی از گوشه چشم رز سفید پایین چکید، برگ‌های افرا از جنبش باز ایستاد. حتی بنفشه هم برگ‌هایش را جمع کرد.
باغبان که رنگ و رویش پریده بود گفت: خانم این کاکتوس گل‌های قشنگی میده. یک هفته صبر کنین. خودتون می‌بینین.
خانم گفت: الان حدود هفت ماهی می‌شه این خونه رو خریدم و هیچ تغییری نکرده. گمان نکنم کاکتوس به این بزرگی گل بده!
-‌نه خانم، این گل می‌ده. یک هفته فرصت بدین می‌بینین.
-‌”ببینیم و تعریف کنیم” گفت و دور شد.
باغبان نگاهی زیر چشمی به کاکتوس انداخت و زیر لب گفت: بجنب بچه!
تا شب همه گیج بودند.
گربه با تعجب می‌پرسید: مگه کاکتوس گل می‌ده؟
رز سفید گفت: باغبان هیچ وقت الکی حرف نمی‌زنه.
کاکتوس پرسید: یعنی من می‌تونم گل بدم؟
افرا جواب داد: حتما می‌تونی. بچه ها بیاین ظرف این چند روز خیلی کم غذا بخوریم تا کاکتوس حسابی تقویت بشه و بتونه گل بده، کاکتوس جان، خودت هم تلاش کن، حتما دسته جمعی موفق می‌شیم.
بنفشه برای اولین بار بدون ناله و محکم گفت: رو منم حساب کنین.

گربه گفت: منم شکارهامو می‌ارم پای کاکتوس چال می‌کنم.
-‌ظرف چند روز آینده سر گل‌ها خم شده بود. تعداد زیادی از برگ‌های افرا ریخته بود. برگ‌ پونه‌ها و بنفشه آویزا شده بود. گربه حسابی وزن از دست داده بود. حتی رز سفید یکی از گل‌هاشو از دست داد. ولی خبری از گل دادن کاکتوس نبود. تا این که چکاوک از حیاط کناری خبر اورد که یه کاکتوس در حیاط کناری کلی گل داده. وله‌ای در باغچه افتاد. همه جانی دوباره گرفتند و امیدوار ادامه دادند.
سپیده صبح روز پنجم، همه با صدای چکاوک که فریاد می‌زد: “بیدار شین! نگاه کنین! گل داده! بالاخره انجامش دادی!” از خواب پریدند.
رز سفید چشم گشود و با صحنه‌ای مواجه شد که زیباترین صحنه زندگی‌اش بود. کاکتوس چنان گل‌های زیبایی داده بود که رز مبهوت مانده بود. بی‌رمق لبخند زد و گفت: باید جشن بگیریم! بقیه فقط نگاه می‌کردند و محو تماشای زیبایی گل‌ها بودند. کاکتوس ناباورانه اشک می ریخت. گربه بالا پایین می‌پرید و ذوق می‌کرد.
افرا با چشمان پر از اشک گفت: چه پسری! گل کاشتی!
پونه‌ها با هم برگ می‌دادند و قهقهه می‌زدند.
بنفشه با غرور گفت: می‌دونستم موفق می‌شیم.
عصر باغبان از راه رسید. برای اولین بار بعد از چند روز اخم‌‌هایش باز شد، اول خندید، بعد گریه کرد، دوباره با اشک خندید، و گفت: افرین بچه، سربلندم کردی.
خرداد ۱۴۰۲

برچسب: داستان
ارسالاشتراکاشتراک
Shahrvand Magazine

نوشتار های مشابه

«شاخ  »، داستانی از  مادح نظری
داستان

«شاخ »، داستانی از  مادح نظری

سه‌شنبه, 5 مارس, 2024
17
«شاخ  »، داستانی از  مادح نظری
داستان

«آیه‌ها »، داستانی از  انوشه رحیمی

یکشنبه, 3 مارس, 2024
9
داستان

«ماه طلا »، داستان کودکان، سولماز سلیمان‌زاده

پنج‌شنبه, 29 فوریه, 2024
52
داستان

«عدد π»، داستانی از آریو فرخ پژوه

پنج‌شنبه, 29 فوریه, 2024
7
«ترافیک بعدازظهر»، داستانی از مهنوش ریاحی
داستان

«ترافیک بعدازظهر»، داستانی از مهنوش ریاحی

شنبه, 24 فوریه, 2024
37
«توی پستو»، داستانی از آذر نوری
داستان

«توی پستو»، داستانی از آذر نوری

شنبه, 6 ژانویه, 2024
75
بارگیری بیشتر
مطلب بعدی
چطور با شغل پراسترس کنار بیاییم و سلامت جسم و روان مان را حفظ کنیم؟

چطور با شغل پراسترس کنار بیاییم و سلامت جسم و روان مان را حفظ کنیم؟

برچسب‌ها

America (5) coronavirus (21) covid-19 (19) Law (17) video (13) آمریکا (10) آژانس (4) آگهی ویژه (9) اتحادیه‌ی اروپا (6) اعتراض (26) اعصاب و روان (5) اقتصاد (8) انقلاب (5) ایران (63) بیماری (9) جامعه (5) جمهوری اسلامی (7) جنگ (4) جهان (4) حقوق بشر (11) حقوق زنان (7) داستان (51) دفتر حقوقی (4) دکتر (5) رستوران (5) زن (5) زن-زندگی-آزادی (13) زنان (7) زندانیان (6) سرمایه‌داری (4) سلاح هسته ای (6) سلامتی (18) سیاست (50) شعر (11) قانون (14) مالیات (5) مبارزه (4) مشاور املاک (11) موسیقی (4) نقاشی (5) هنر (5) ویدیو (14) ویروس (12) کرونا (19) یوگا (4)
  • روند بازدید مطالب
  • Comments
  • جدیدترین مطالب
ممنوعالخروجی خانواده همسر علی کریمی در ایران؛ افشای اسناد محرمانه اطلاعات سپاه

ممنوعالخروجی خانواده همسر علی کریمی در ایران؛ افشای اسناد محرمانه اطلاعات سپاه

چهارشنبه, 17 می, 2023

سوپرمارکت و رستوران شهرزاد

پنج‌شنبه, 10 فوریه, 2022
شورتک‌ها  – داستانی از مریم صدیق

شورتک‌ها  – داستانی از مریم صدیق

یکشنبه, 30 جولای, 2023

دکتر فریبا پژوهی،‌ متخصص زنان و زایمان

پنج‌شنبه, 10 فوریه, 2022

به اندازه یک پاکت سیگار- داستانی از علی شباب

دیوار-داستانی از سامانتا بهادری

نغمه نی – شعری ازمحمد بحرانی

اشعاری ازسهیلا بحرانی شریف

ناتو بزرگترین رزمایش خود از زمان جنگ سرد را با ۹۰ هزار سرباز برگزار می کند

ناتو بزرگترین رزمایش خود از زمان جنگ سرد را با ۹۰ هزار سرباز برگزار می کند

پنج‌شنبه, 4 آوریل, 2024
«شاخ  »، داستانی از  مادح نظری

«شاخ »، داستانی از  مادح نظری

سه‌شنبه, 5 مارس, 2024
«شاخ  »، داستانی از  مادح نظری

«آیه‌ها »، داستانی از  انوشه رحیمی

یکشنبه, 3 مارس, 2024

«ماه طلا »، داستان کودکان، سولماز سلیمان‌زاده

پنج‌شنبه, 29 فوریه, 2024

به ما بپیوندید

برای دریافت اخبار و اطلاعات، میتوانید بسادگی در زیرعضو لیست ایمیلی ما بشوید. اگر مایل به لغو اشتراک هستید، گزینه لغو اشتراک را انتخاب کنید

لیست نوشتارهای اخیر

ناتو بزرگترین رزمایش خود از زمان جنگ سرد را با ۹۰ هزار سرباز برگزار می کند

«شاخ »، داستانی از  مادح نظری

«آیه‌ها »، داستانی از  انوشه رحیمی

«ماه طلا »، داستان کودکان، سولماز سلیمان‌زاده

«عدد π»، داستانی از آریو فرخ پژوه

سوئد: یک شهروند ایرانی-سوئدی بالای ۶۰ سال در ایران بازداشت شده است

اوپک: نفت ایران در سال ۲۰۲۳ با ۱۷ درصد افت قیمت فروخته شد

«ترافیک بعدازظهر»، داستانی از مهنوش ریاحی

نشریه شماره ۱۱۷۰ شهروند منتشر شد.

«توی پستو»، داستانی از آذر نوری

جزیره‌ی سرگردانی، نوشته ژیلا واله

چگونه خدا مُرد، داستانی از شهناز البرزى

مورچه و شهاب سنگ

گلپا خواننده سرشناس ایران درگذشت

عرق  – داستانی از مادح نظری

دست‌های بچه‌های کثیف – مترجم: زهره واعظیان

مرگ یک کلیمی ایرانی در زندان اوین؛ میلر: او شهروند آمریکا نبود.

سیزده زندانی سیاسی منتقل شده به زندان قزلحصار، «تماس و ملاقات ممنوع» شدند

قوه قضائیه تبرئه نیلوفر حامدی و الهه محمدی از اتهام همکاری با «دولت متخاصم» را تکذیب کرد

بیش از حد به خودتان شک میکنید؟ دو ترفند ساده برای خلاص شدن از شک و تردید به خود

Shahrvand Dallas

جستجوی مطالب سایت

بی نتیجه
همه نتایج جستجو

آرشیو مطالب

ما را در فضای مجازی دنبال کنید

مرور مطالب بر اساس دسته بندی

  • آگهی
  • آمریکا
  • اخبار و گزارش
  • ادبیات
  • تجارت و کسب و کار
  • تکنولوژی
  • جهان
  • داستان
  • سرگرمی
  • سفر
  • سلامتی
  • سیاست
  • شعر
  • علم
  • غذا
  • فرهنگ
  • فیلم
  • گوناگون
  • مقالات
  • موسیقی
  • نشریه شهروند
  • نقاشی
  • هنر
  • ودیو
  • ورزش

به ما بپیوندید

برای دریافت اخبار و اطلاعات، میتوانید بسادگی در زیرعضو لیست ایمیلی ما بشوید. اگر مایل به لغو اشتراک هستید، گزینه لغو اشتراک را انتخاب کنید

برچسبهای اخیر

America (5) coronavirus (21) covid-19 (19) Law (17) video (13) آمریکا (10) آژانس (4) آگهی ویژه (9) اتحادیه‌ی اروپا (6) اعتراض (26) اعصاب و روان (5) اقتصاد (8) انقلاب (5) ایران (63) بیماری (9) جامعه (5) جمهوری اسلامی (7) جنگ (4) جهان (4) حقوق بشر (11) حقوق زنان (7) داستان (51) دفتر حقوقی (4) دکتر (5) رستوران (5) زن (5) زن-زندگی-آزادی (13) زنان (7) زندانیان (6) سرمایه‌داری (4) سلاح هسته ای (6) سلامتی (18) سیاست (50) شعر (11) قانون (14) مالیات (5) مبارزه (4) مشاور املاک (11) موسیقی (4) نقاشی (5) هنر (5) ویدیو (14) ویروس (12) کرونا (19) یوگا (4)
  • خانه
  • اخبار و گزارش
  • مقالات
  • ودیو
  • فرهنگ
  • گوناگون
  • رویدادها
  • تماس و اشتراک
  • نیازمندیها
  • آگهی ها

© 2019 مجله شهروند دالاس

بی نتیجه
همه نتایج جستجو
  • خانه
  • اخبار و گزارش
    • اخبار و گزارش
    • تجارت و کسب و کار
    • تکنولوژی
    • جهان
    • سیاست
    • علم
    • آمریکا
  • مقالات
  • ودیو
  • فرهنگ
    • فرهنگ
    • داستان
    • ادبیات
    • شعر
    • طنز
    • فیلم
    • موسیقی
    • نقاشی
    • هنر
  • گوناگون
  • رویدادها
  • تماس و اشتراک
    • تماس و اشتراک ایمیل
    • درباره شهروند
    • آرشیو مطالب
  • نیازمندیها
  • آگهی ها

© 2019 مجله شهروند دالاس