دفتر نقاشی
شعری از پری حقیری
عالم ما دفتر نقاشی است
نقشِ دفتر از دلِ ما ناشی است
ثبت گردد خطِ کوششهای ما
لحظه خوب فروزشهای ما
قاعده، اصلِ صفا و شور شد
سوژهی نقاشی ما، جور شد
این قلم، این دفتر و این رنگها
این اثر، این جلوه و این طرحِ ما
زندگی، همرنگِ رویاهای ماست
سایه و روشن ز سوداهای ماست
گاه، اشکی بهر دردی مرهم است
گاه، خنده ارتباطی محکم است
اشک و لبخند و خوشی و ناخوشی
جمله، میسازند نقشِ رویشی
دفتر هستی زِ برگِ لاله است
جوششِ ژرفای معنا ژاله است
موج دریا سوی ساحل میرَوَد
و در دل و جان، روح تازه میدمد
جان ما جویای معنای بهشت
رد شدن از غصههای سرنوشت
آینه حالا تماشایی شده
چهرهی امروز فردایی شده
آبِ دل موجی دوباره می زند
تا اُفق پرواز باور میرسد
دفتر نقاشی خود باز کن
خود شناسی بالِ این پرواز کن
ای پری، آینده را ترسیم کن
دلخوشی را با همه تقسیم کن