در صحن
– چه مهربانانه برای گنجشک های کوچک
از دانه های متبرک می ریزی
چنگی چند !
– چه خالِصانه برای کبوتران حرم نیز
از خُرده های نان ات می پاشی
مُشت ی چند !
امّا
بشوی پیش از آن
دست ها وُ دامان را
از خون ِ سرخ وُ گرم گوسپند قربانی .
ژانویه/ ۲۰۱۹/دالاس
خانه آکنده شدهَ ست از امید ،
کوچه از آینه وُ اختر وُ فانوس پُر است،
آن قَدَر شهر ز شور وُ تپش ِ عشق لبالب شده است
که شب از وحشت تنهایی ی خویش
به خودش می خزد و می میرد .
و سحر نغمه به لب می آید
(دسامبر/۲۰۱۶/کایسری)
از غفلت
— بازی یِ پنجره غنیمت بود ، پس ،
با چنگ ی از شقاوت و کین
(باد ) ،
پیچاند گیس شعله ی کوچک
فرو کوفت شمع ِ خُرد .
(کایسری/۲۰۱۵/۱۰ )